مرده
مي درخشد مهتاب بر دلم بس بي تاب
من نگاهم در راه همه جا گشته سياه
يخ زده اشك چشم هيچ دردي نكشم
جسم من سرد شده جسم من دفن شده
روح من در پرواز بوي تو آيد باز
ريخت اشكت با ناز گريه كردي چون ساز
در دلم من گفتم با هزار اندوه و غم
دير آمدي زيباي من ترك كردم جسم و تن!
رهایی آرزوی من است